سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خواب چه تصمیمهاى روزانه را که نقش بر آب کرد . [نهج البلاغه]
کل بازدیدها:----52089---
بازدید امروز: ----21-----
بازدید دیروز: ----2-----
جستجو:
مهدی قرائی - موفقیت (طرفداران استاد احمد حلت)
 
 
  • درباره من
    مهدی قرائی - موفقیت (طرفداران استاد احمد حلت)
    مهدی قرائی
    مهدی قرائی. دانشجوی رشته مهندسی کامپیوتر - نرم افزار در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب
  • لوگوی وبلاگ
    مهدی قرائی - موفقیت (طرفداران استاد احمد حلت)

  • پیوندهای روزانه
  • مطالب بایگانی شده
  • لوکوی دوستان من
  • اوقات شرعی
  • اشتراک در وبلاگ
     
  • آمار وبلاگ
  • وضعیت من در یاهو
  • الان اون جمله رو بگو!
    نویسنده: مهدی قرائی یکشنبه 86/7/8 ساعت 3:38 صبح

    توی دفتر بابا نشسته بودم که یه دختر خانم جوان آمد و کنارم روی صندلی نشست. خیلی ناراحت بود. بهش گفتم چرا ناراحتی؟ فوری گریه اش گرفت و برایم گفت که در امتحان کنکور رد شده و احساس می کند که دیگر بد بخت و بی چاره شده و تمام زندگی اش را از دست داده است! با تعجب به او نگاه کردم و خنده ام گرفت.

    او با عصابانیت به من نگاه کرد و گفت: مگر دیدن بدبختی آدم ها خنده دارد؟ من هم برایش گفتم که یاد یک لطیفه در مورد بد بختی واقعی افتادم که یک روز بابا برایم تعریف کرده و اگر او بخواهد می توانم برایش تعریف کنم. دختر جوان سرش را تکان داد.

    یک روز یک نفر توی کشتی بود که کشتی غرق شد و او خودش را با چند نفر به کمک قایق نجات به ساحل یک جزیره رساند و آن جا دید که مردمان جزیره بومی های وحشی هستند و می خواهند آن ها را به عنوان کارگر در دهکده خود به کار بگیرند! اون آدم به سمت کوه شروع به دویدن کرد و دایم زیر لب می گفت آهای کاینات ببین چقدر بدبخت و بی چاره شدم و همه آینده و زندگی ام را مفت از دست دادم؟!

    در این لحظه از سوی کاینات یک صدای غیبی آمد که بایست و خم شو و آن سنگ بزرگ را بکوب به سر آن بومی وسطی که روی سرش یک شاخ طلایی بسته است. او هم بلافاصله این کار را کرد و با سنگ بزرگ کوبید به سر بومی شاخ طلایی و او را زخمی کرد!! در این هنگام از سوی کاینات صدای غیبی بلند شد که: خوب الان این آدم که کشتی رییس قبیله بود و با این کار دیگر واقعا بدبخت و بی چاره شدی و همه چیز را مفت از دست دادی!!

    دختر جوان مات و مبهوت به من خیره شد و گفت: خوب این یعنی چه؟
    من هم شانه هایم را بالا انداختم و گفتم: من چه می دانم!! فقط می دانم اون آدم قبل از کوبیدن سنگ به اندازه بعد از آن بدبخت و بی چاره نبود!!

    دختر از جا برخاست و در حالی که گریه نمی کرد با عصابانیت از جا برخاست و از در بیرون رفت. به گمانم رفت یک سنگ پیدا کند و بکوبد به سر یک شاخ طلا!!

    دوست عزیز، خوشحال می شم ننتیجه ای رو که از این داستان گرفتی رو بدونم.
    روزگارتان شیرین، شادی تان افزون
    مهدی قرائی

     


        نظرات دیگران ( )

  • مهربانی، شکر گزاری است
    نویسنده: مهدی قرائی دوشنبه 86/6/19 ساعت 12:38 صبح

    روزی که به دنیا آمدی خدا همه وفور نعمت در کاینات را با بخششی کبریایی به تو هدیه داد. فرشته ای به نام مادر را، که مظهر عشق بی توقع است، بر بالینت نشاند ...
    گهواره پیچیده در حریرت را دستان پر مهر پدر، نرم به خواب دعوت می کرد. هر آن چه آموختی، با نگاه پر عطوفت معلم بر لوح دلت جای گرفت
    ترانه باز باران با ترانه، با گوهرهای فراوان ...
    زیر گنبد رنگین کمان هر بهار
    سقف فلک را چراغانی می کرد ...
    و تو با برگ های تازه سبز می شدی و با خزان برگ ها، رنگ نارنجی شان را زیر گام های رشد، به تماشای آب شدن همه یخ های زمان می نشستی ...
    در روزگارت، هیچ لحظه ای ناپدید نشده و اگر همه رازها را آشکار نمی بینی پنجره دیده خودت را ببند ...
    دق الباب بر قلب خویش کن و ...
    از آن چه بی ریا عطا شده بیاموز که همه خواست خداست
    آن شکر گزاری است که با مهر بر لب نجوا شود ...
    هر قدم که به سوی یک چشم منتظر برداری
    هر احساس که بر روی صورت بنمایانی
    یک تشکر از خداست، که آن هم بی جواب نخواهد ماند ...
    وقتی پاداش در مهرورزی خلاصه می شود و بس ...
    به خودت ببال که می بینی، می فهمی و مهر الهی در وجودت ریشه دارد.
    اگر بتوانی بنگری، کمی بیشتر هم ساده خواهی بود، و کمی بیشتر مهربان و با گذشت روزگارت را سپری خواهی کرد.
    حرکت به سوی نور شتاب نمی خواهد، مرکب عشق را می طلبد، بگذار تمام انرژی تو در نگاهی پر مهر مشتاق بخشیده شود ...
    عشق اگر در همه وجودت جریان داشته باشد، تو را به رقص وا می دارد و لحظه ای فرا می رسد که روحت، اسیر پیکری سخت نیست ...
    همه در دل تو جای خواهند گرفت و رقص شادی دیگران
    همه آن چه بخشیده ای را به هزاران برابر دریافت خواهد کرد. و تو با تجلی خویش، مرزی باقی نگذاشته ای ...
    همین جا و اکنون مهربان باش، شکر کن
    و با شور مهر بخشیدن، زندگی کن!


        نظرات دیگران ( )

  • حاضری این لنگر را باز کنی؟
    نویسنده: مهدی قرائی یکشنبه 86/5/21 ساعت 12:19 صبح

     

    ایستادی توی ساحل و به کف موج های دریا نگاه می کنی! قطره های بارون آروم آروم به تنت برخورد می کنن و سرمای عمیقی تا عمق وجودت نفوذ می کنه و بدنت می لرزه مثل وقت هایی که تنهایی بهت نفوذ می کنه و حس بدی ژیدا می کنی. یه نیرویی می کشدت طرف دریا اما ترس نمی ذاره! برای یه لحظه دلت می خواد مثل اون بطری خالی نوشابه باشی که روی آب غوطه وره و غرق نمی شه! اما خوب که نگاش می کنی دلت براش می سوزه! کافیه یه سنگ ببندی بهش و براش یه لنگر درست کنی! موجهای خشمگین میان و خودشونو می کوبن به ساحل حتی ماهی های کوچیک رو می بینی که موج پرتاب شون کرده بیرون و دریا پس شون نگرفته! اما تو هنوز اون وسطی! نه عقب می ری نه جلو و نه غرق می شی! مدام بدون هیچ نتیجه ای همون جا که هستی می مونی و تا آخر عمرت بی هدف بالا و پایین می ری و آخرشم هیچی! تا حالا فکر کردی خیلی از ماها هم همین طوری مثل این بطری خالی تو این دریای زندگی غوطه ور و بی هدف شب و روز رو می گذرونیم و نه می رسیم و نه دل می کنیم؟ قصه زندگی چندتامون همینه و اسمشو گذاشتیم سرنوشت؟

    کاش می شد برسی به ساحل! کاش تو هم می شدی نامه بر و امید یه آدم! آدمی که دلش می خواد تو برسی به ساحل! کاش لنگر خواب و نخوت رو باز می کردی و خودتو می سپردی به دست موج های عاشقی! هر چند که ممکنه مثل ماهی های کوچولو، رو سنگ ها جون بدی و یا مثل گوش فیل ها و صدف ها خرد بشی اما حتی اگر تبدیل به شن، احساس بهتری از غوطه ور موندن تا ابد داری! حاضری این لنگر رو باز کنی؟


        نظرات دیگران ( )

  • استاد احمد حلت را بهتر بشناسیم
    نویسنده: مهدی قرائی یکشنبه 86/4/10 ساعت 10:29 عصر

    احمد حلت در 17 بهمن 1341 در یکی از مناطق مرکزی شهر تهران به دنیا آمد. در رشته ریاضی و فیزیک فارغ التحصیل و جهت تحصیل در علوم روان شناسی وارد دانشگاه شد. پس ا ز آن در دانشگاه علامه طباطبایی رشته علوم ارتباطات و روزنامه‌نگاری را به پایان برد. سپس موفق شد در اردیبهشت ماه 1384/ می 2006 مدرک دکترای روان‌شناسی بالینی خود دریافت کند.

    او در سال 1368 برای اولین بار و به صورت رسمی به آموزش تکنیک‌های موفقیت در کنار آموزش تندخوانی پرداخت. ایشان نام خود را به عنوان اولین ایرانی آموزش دهنده راهکارهای موفقیت در ایران و خاورمیانه ثبت نمود، و تاکنون بیش از دو میلیون نفر تحت آموزش مستقیم تکنیک‌های موفقیت در کشور قرار گرفته‌اند. حلت در سال 1377 به انتشار مجله موفقیت پرداخت. مدیر مسوول و صاحب امتیاز ماهنامه موفقیت اینک رهبری تیم موفقیت ایران را عهده‌دار است.

    در اغلب شهرها و دانشگاه‌های مهم کشور به ارائه سمینارهایی تحت عناوین مختلفی که در ادامه آمده، اقدام نمود. حلت همواره در فکر نوآوری و خلاقیت بوده و موسسه فرهنگی همه راز موفقیت نیز از جمله موسسات تحت سرپرستی ایشان با هدف گسترش فرهنگ مثبت‌نگری و موفقیت است. استاد حلت طرح جهانی دهکده موفقیت را در فروردین ماه 1380 به مردم خوب کشورمان هدیه داد. او معتقد است روزی دهکده جهانی موفقیت به بزرگترین مرکز تحقیقاتی جهان تبدیل خواهد شد و البته این حق مسلم ایرانیان است.

    استاد حلت بیش از 200 برنامه در شبکه جهانی جام جم ارائه نمود و در این برنامه‌ها به ایرانیان ساکن کشورهای مختلف جهان رازهای کسب موفقیت و شادابی در زندگی را آموزش داد. او محبوبیت چشمگیری در این برنامه‌ها پیدا کرد. تا جایی که به عنوان کارشناس منتخب شبکه جهانی جام جم انتخاب شد. هدف اصلی استاد ترویج و اشاعه فرهنگ مثبت‌نگری در جامعه است. او معتقد است به راز بزرگ موفقیت و قدرت دست یافته که مصداق آیه و اما بنعمت ربک فحدث آن را با خلوص نیت در اختیار هم میهنان عزیزش قرار می‌دهد.


        نظرات دیگران ( )

  • سخنی با خوانندگان کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید
    نویسنده: مهدی قرائی جمعه 86/4/8 ساعت 5:1 عصر

    در هریک از فصول این کتاب به رمز ثروتمند شدن کسانی اشاره شده است که من سالها، به دقت تمام با گفتگو و مصاحبه زندگیشان را تحلیل کردم.

    این راز را اندرو کارنگی بیش از نیم قرن پیش برایم باز گفت. این واقعیتها که تقریباً همه کسانی که کارنگی را می شناسند با آن آشنا هستند، به شما می آموزند که با خواندن این کتاب چه نصیب شما می شود و این البته به شرطی است که بدانید چه می خواهید و در پی چه هستید.

    رمز سعادت مورد اشاره به هزاران زن و مردی که از آن برای سود شخصی به همان شکلی که کارنگی می خواست استفاده کردند انتقال داده شد. خیلیها از آن بهره ها برده اند.

    بسیاری به ثروت رسیده اند، بسیاری دیگر از آن برای ایجاد هماهنگی در زندگی خانوادگی استفاده کرده اند.

    توجه داشته باشید که هرگز بدون زحمت هیچ چیزی عاید نمی شود. برای رسیدن به موفقیت باید بهای آن را بپردازید، هرچند این هزینه در مقایسه با آنچه به دست می آورید بس ناچیز است اما کسانی که به راستی خواستار آن نباشند در ازاء هیچ مبلغی نمی توانند به آن دست یابند. این فرمول با پول قابل خرید نیست. زیرا این فرمول از دو بخش تشکیل می شود، بخش اول را کسانی که آمادگی داشتنش را دارند از پیش تصاحب کرده اند.

    رمز موفقیت مورد اشاره به همه کسانی که برای آن آمادگی داشته باشند خدمت می کند. ارتباطی به آموزش رسمی ندارد. مدتها قبل از تولد من، توماس ادیسون از این رمز به طرزی عالی استفاده کرد و به بزرگترین مخترع جهان تبدیل شد. فراموش نکنید که توماس ادیسون بیش از سه ماه به مدرسه نرفت.

    این رمز به ادوین بارنس انتقال یافت. او همکار تجاری آقای ادیسون بود و چنان موثر از این رمز استفاده کرد که با آنکه در آن زمان سالی بیش از 12000 دلار درآمد نداشت توانست ثروت کلانی بیندوزد و در جوانی خود را بازنشسته کند. ماجرا زندگی او را در فصل نخست کتاب درج کرده ایم. باید بدانید که رسیدن به ثروت دور از دسترس شما نیست. می توانید آنچه را که می خواهید به دست آورید. ثروت، شهرت، شناخت و خوشبختی می تواند از آن همه کسانی باشد که با عزمی راسخ تصمیم گرفته اند به آن دست یابند.

    هنگام مطالعه کتاب به نکته دیگری توجه داشته باشید و آن اینکه ما به حقایق اشاره کرده ایم، جایی برای افسانه نیست. همۀ کسانی که از آمادگی لازم برخوردار باشند می دانند که چگونه از آن به سود خود استفاده کنند. این اشخاص از انگیزه لازم برای شروع کار خود برخوردار خواهند بود.

    و سرانجام، قبل از خواندن مطالب کتاب بدانید که شروع همۀ موفقیتها و همۀ ثروتهای به دست آمده، یک ایده آل بوده است. اگر برای این رمز، آماده باشید پیشاپیش یک دوم را دارید، نیمی از راه موفقیت را پیموده اید. بنابراین نیمه دیگر را به محض آنکه بر ذهن شما برسد درک خواهید کرد.

    ناپلئون هیل


        نظرات دیگران ( )

  • درباره نویسنده کتاب
    نویسنده: مهدی قرائی جمعه 86/4/8 ساعت 4:56 عصر

    مختصری درباره دکتر ناپلئون هیل نویسندۀ کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید

    دکتر هیل در خانه ای یک خوابه در روستای وایز کانتی ایالت ویرجینیا به دنیا آمد. از پس همین زندگی فقیرانه بود که به نویسنده ای بسیار قدرتمند بدل شد و توانست دو کتاب جاودانه "قانون موفقیت" و "بیندیشید و ثروتمند شوید" را تقدیم جهانیان کند. هیل در 8 نوامبر سال 1970 و پس از کسب موفقیت های بی شمار در امر نگارش و آموزش اصول موفقیت و ایراد سخنرانی های تاثیر گذار در این عرصه چشم از جهان فرو بست.

    به جرات می توان گفت که نوشته هایش هنوز هم مورد استفاده کسانی قرار می گیرد که در حوزه های مختلف موفقیت سخنرانی می کنند. هیل زندگی کاری خود را وقف انگیزه بخشیدن به کسانی کرد که سخت خواهان رسیدن به قله های رفیع موفقیت بودند و آنی از پا نمی نشستند. او به شاگردانش می آموخت که چگونه شکست های خود را به سکوهای پرتاب برای دست یافتن به پیشرفت های فردی تبدیل کنند؛ چگونه توجه دیگران را به ایده های شخصی خود جلب نمایند؛ چگونه بر روی دیگران تاثیر گذاشته و روابط بین فردی را بهبود بخشند؛ چگونه به لذایذ راستین زندگی پی ببرند؛ چگونه اهداف مهم زندگیشان را تعریف کرده و به سوی آنها گام بردارند و نهایتاً این که چگونه دستاوردهای مالی فراوانی داشته باشند. زندگی کاری هیل یک الگوی مملو از شور و انگیزه برای تمام کسانی است که از فلسفه وی آگاهی دارند، برای کلیه فعالیت های خود به طرح نقشه های مناسب و کاملا فردی شده، دست می زنند و نقشه های خود را آن جا عملی می کنند که به موفقیت های بی شمار و ثروت دست یابند.

    بگرفته از مجله موفقیت

    شماره 121

    صفحه 58

     


        نظرات دیگران ( )

  • معرفی کتاب: بیندیشید و ثروتمند شوید
    نویسنده: مهدی قرائی جمعه 86/4/8 ساعت 4:52 عصر

    نام کتاب: بیندیشید و ثروتمند شوید

    نویسنده: ناپلئون هیل

    مترجم: مهدی قراچه داغی

    ناشر: انتشارات شباهنگ

    آدرس ناشر: خیابان انقلاب، خیابان شهدای ژاندارمری، پلاک 101، تلفن 66964235 


        نظرات دیگران ( )

  • اصل وجود تو
    نویسنده: مهدی قرائی چهارشنبه 86/4/6 ساعت 11:30 عصر

    چه خوب است هنگامی که چیز خنده داری، پیدا می کنی، بخندی.

    چه خوب است هنگامی که غمگین هستی گریه کنی.

    تو بی همتایی، با امیدها، رویاها، احساسات، ارزش ها، ایده ها، افکار و دیدگاه های منحصر به فرد. باید اجازه دهی همه این ها مسیر تو را روشن سازند.

    انسان ها گاهی فکر می کنند که با انکار آنچه هستند، می توانند آگاهتر و تیزبین جلوه کنند، در حالی که ارزش واقعی در ابراز تمامی احساسات است. اگر به شخص دیگری تبدیل شوید، رضایت خاطر نخواهید داشت. حتی با تعقیب رویاهای دیگران هم به احساس رضایت نمی رسید. زندگی زمانی زیباست که تو همواره با شخصیت واقعی خودت زندگی کنی. هر چند شاید گاهی اوقات دشوار و دردناک باشد، اما زندگی با اصل واقعی خودت به مراتب بهتر از پنهان کردن آن است.

    به پیش برو و شادی و رنج را احساس کن. اصل و واقعیت خودت باش.


        نظرات دیگران ( )

  • کاریکلماتور (سایه سار)
    نویسنده: مهدی قرائی چهارشنبه 86/4/6 ساعت 10:40 عصر

    * بوش از این که مبادا به همکاری با گروه القاعده متهم شود کارهایش را بی قاعده انجام می دهد.

    * وقتی از هنرپیشه سینما خواستند در فیلم های تلویزیونی بازی کند نپذیرفت و گفت: آدم کوچک می شود.

    * چون آزارش به مورچه نمی رسید به ناچار با پست سفارشی فرستاد.

    * وقتی داماد گربه را دم حجله کشت، موش ها گفتند عجب عروس خوش یمنی.

    * گربه از ترس سگ دنبال سوراخ موش می گشت.

    * ده وقتی به شهر وصل شد، شهر ده برابر شد.

    * مرده ها را لباس یکنواخت می پوشانند که در آن دنیا به هم پز ندهند.

    * از وقتی که نا ندارد، آدم درستی شده است.

    * به هنگام نوشتن از قلم های رنگارنگ استفاده می کند که نوشته هایش یکنواخت و کسل کننده نشود.

    * وقتی خواب شیرین می دید فرهاد از حسادت از خواب بیدارش کرد.


        نظرات دیگران ( )

  • بدهکاری!!!
    نویسنده: مهدی قرائی چهارشنبه 86/4/6 ساعت 10:31 عصر

    دفترچه قسط هایم را ورق می زنم.

    تمامی ندارد!

    تا آخر عمر بدهکار رحمتت هستم

    ای خدای مهربان!!!


        نظرات دیگران ( )

    <      1   2   3      >

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • بخند، تا دنیا به روت بخنده...
    [عناوین آرشیوشده]

     
     

    salam irani

    سفارش تبلیغ
    صبا ویژن